Thursday, July 2, 2020

پاسخ به یک گلایه

   دوست معمارم گلایه می‌کرد که از او و خانواده‌اش خبری نمی‌گیرم. گفتم شما معماران با خانه‌های که می‌سازید دیگر نمی‌شود مهمان کسی شد یا مهمان دعوت کرد؛ آپارتمان‌ها که دیگر فاجعه‌اند. نان را یا باید ایستاده خورد یا به نوبت چون جای کافی برای همه نیست که دور یک سفره بنشینند. هنگام اختلاط باید روی پای همدیگر نشست؛ اگر مأخوذ به حیا باشی باید زیر یک آدم چاق تا ختم مهمانی، زوزه بکشی. بعد از اختلاط کوتاهی باید زحمت را کم کرد و گرنه اتفاقات بعدی ممکن است جالب نباشد. مخصوصاً اگر صاحب خانه مثل من اهل جبران‌کردن باشد و یک بار مهمانی بدهد و دو بار انتقام آن یک بار مهمانی را بگیرد، نگرانی‌اش اجازهٔ رفت‌وآمد به آدم نمی‌دهد. من خودم اگر کسی را یک بار مهمان کنم یا دو روز کامل با خانواده هفت‌نفری‌ام، در خانهٔ طرف مقابل می‌مانم یا تخفیف می‌دهم و دو روز با فاصله، البته با خانواده، مهمان می‌شوم. البته خانه‌های جدید تنگ‌اند؛ مردان باید پشت و بام و زنان به نوبت، درون خانه بخوابند. با این اوصاف مهمان‌شدن و مهمان‌کردن به زحمت‌اش می‌ارزد؟ البته مهمان حبیب خدا است، اگر آمدید چون بام خانه را تازه کاه‌گل کرده‌ایم، پدرم اجازه نمی‌دهد آنجا بخوابیم. نزدیکی خانهٔ‌مان یک زمین خالی است که بچه‌های محل فوتبال می‌کنند. شب‌ها کسی نیست، می‌توانیم برویم آنجا اتراق کنیم و دور از چشم دیگران، چلم هم بکشیم. در آخر گفتم، نمی‌شود در این خانه‌های که شما می‌سازید مهمان دعوت کرد، در نتیجه دیگران هم دعوت نمی‌کنند. گفت: خانهٔ خودم بزرگ است؛ با خانواده‌، یک هفته خدمت خانواده‌اش بودیم تا اینکه...


No comments:

Post a Comment